لحظه سال تحویل08:44:27 صبح بود من و بابا بیدار بودیم ولی از بس خوابالوییم از جامون پا نشدیم و همونجوری نیمه خواب و نیمه بیدار بهم تبریک گفتیم . قرار بود صبح بریم مسافرت با خاله زینب اینا و مسعود و امیر عباس اما تا راه بیافتیم ساعت 8 شب شد این دومین مسافرتت هست که داری تو دل مامان می ری . صبح هم به این ترتیب رفتیم عید دیدنی :بالا خونه پدر و مادر بابا ، مامان بزرگ بابا ،مامان بزرگ من ،پسرخاله ی بابا و مامان و بابای من بعدش هم خونه خاله اکرم .پس چرا تکون نمی خوری تنبل خان من می خوام هر چه زودتر حست کنم هر چند انقدر شکم مامان رو قلمبه کردی که دیگه وقتی همه منو می بینن می فهمن یه تو دلی ناز دارم .
نظرات شما عزیزان:
فاطمه 
ساعت14:56---14 فروردين 1391
مادر اینجوری که تو سال رو تحویل کردی، خوب نی نی ات معلومه که خوابالو میشه و دیر به دیر تکون می خوره گلی.
|